یک آیه از کتاب قرآن

و به مال یتیم، جز به بهترین راه نزدیک نشوید، تا به سر حد بلوغ رسد! و به عهد (خود) وفا کنید، که از عهد سؤال می‏شود! (34)

عکاس-حسام الدین شفیعیان - عکس ویسگون

تحقیق و پژوهشی درباره ی دجال

فرجام‎شناسی یهود نیز که بر بنیاد ظهور حاکمی مقتدر و ستمگر در آخر زمان است، تحت تأثیر ایرانیان و بابلیان کهن دربارۀ نبرد خدا / اهورا با اهریمن در آخرالزمان است. آنتیوخوس چهارم، اپیفانس، نمادی از چهرۀ تاریخی در قالب «ضد مسیح» بود که یهودیان را آزار می‎داد (فاطمیان، ۲۱۰). اصل این موضوع از مکاشفۀ یوحنا (۱۳: ۱۸) گرفته شده، که او را در قالب جانوری عجیب ترسیم کرده است و عدد ۶۶۶ معرف او ست (فاطمیان، ۲۱۰-۲۱۱).

اصل دجال را از اصفهان یا سجستان دانسته‎اند (طوسی، محمد بن محمود، ۴۴۱؛ نیز نک‍ : فروزانفر، ۱(۱)/ ۱۷۳). قزوینی دجال را به جزیرۀ «برطائیل»، از جزایر دریای هند منسوب دانسته است (ص ۱۱۱؛ نیز نک‍ : دمیری، ۲/ ۸۳)

برخی دجال را با هیئتی عجیب مجسم کرده‎اند: آبله‎رو، با یک چشم در وسط پیشانی، درخشان مانند ستارۀ صبح، که کله‎اش به بزرگی کوهی است و هر گام او در حد یک فرسخ و قدش نزدیک به ۲۰ ذراع. به روایت طبری، تمام آبهای دریا فقط تا زانوی او ست. در دنیا بهشت و دوزخ با او ست. چون ۴۰۰ سال از هجرت بگذرد، باید انتظار داشت که او بیاید و این از علامات آخرالزمان و قیامت است.

در روایات وارد شده است که دجال موجودی است یک چشم که از مادری یهودی متولد می شود و غذایش به اندازه کوه است و فتنه و فسادش شرق و غرب عالم را می گیرد و فریاد خدایی سر می دهد. دجال الزاما انسان نیست بلکه یک فرهنگ استکباری فاسدی است و در آخرالزمان تولید می شود که معیارهایش نفسانی است.

در روایات وارد شده است که دجال موجودی است یک چشم که از مادری یهودی متولد می شود و غذایش به اندازه کوه است و فتنه و فسادش شرق و غرب عالم را می گیرد و فریاد انا ربکم اعلی است، فریاد خدایی سر می دهد.
ابتدا وقتی این علائم را می بینیم به نظر می آید که شدنی نیست اما مرحوم شهید صدر در کتابش یک احتمالی درباره دجال می دهد که فوق العاده منطقی است که نه فقط آمدنش را امکان پذیر می داینم بلکه او آمده است: دجال الزاما یک انسان یک چشم نیست بلکه دشمن دین، دشمن خدا و اهل بیت علیهم السلام نباید حتما ناقص الخلقه باشد، یک چشم بودن خصوصیتی ندارد و الزاما انسان نیست بلکه یک فرهنگ استکباری فاسدی است که در آخرالزمان تولید می شود که معیارهایش نفسانی است.

1- یک چشم بودن؛ یعنی فقط چشم مادی دارد چشم الهی و ملکوتی ندارد.
2- از مادر یهودی به دنیا می آید؛ یعنی یهودی ها این فرهنگ را تولید می کنند. کتابی هست به نام "کنترل فرهنگ" که در زمان کلینتون معاون وزیر آموزش آمریکا بوده و با سند و مدرک مشخص می کند که تولید خبر و تولید هنر و ... در کنترل یهودیان است و ذکر کرده عمده مراکز تولید فرهنگ در دنیا را صهیونیست ها تولید می کنند.
3- غذایش به اندازه یک کوه است؛ شهید صدر می فرماید: یعنی برای اینکه این فرهنگ تولید شود نیاز به هزینه های انبوه دارد و میلیون ها دلار بودجه های فرهنگی خرج می کنند.
4- فتنه و فسادش شرق و غرب عالم را می گیرد؛ خانه های اهل بیتی ها را هم فرهنگ شرک آلود گرفته است در زبانشان عجل علی ظهورک است اما در زندگی و معاشرت هایشان این فرهنگ رخنه کرده است. روایت متواتری فرموده: حضرت وقتی می آیند که ظلم فراگیر شده است و مهمترین ظلم در فرهنگ قرآن شرک است. یعنی قبل از آمدن حضرت یک فرهنگ شرک آلود فراگیر شده است.
5- فریاد خدایی سر می دهد؛ یعنی فریاد فرعون است یعنی فرهنگ مستکبر است و رضایت خدا، انس و مناجات با خدا ملاک نیست و فقط لذت انسان و اومانیسم محور و ملاک است.

بنا به یهودیت عیسی، مسیح نبود؛ آن‌ها می‌گویند که او هیچ‌کدام از پیشگویی‌های مسیح در تنخ را برآورده نکرده و خصوصیات شخصی مسیح را هم نداشته‌است.[۳۶۶] یهودیان استدلال می‌کنند که وعدهٔ ساخت معبد سوم را به سرانجام نرساند، یهودیان را در اسرائیل گرد هم نیاورد، صلح را در جهان برقرار نکرد و همهٔ جهان را تحت خدای اسرائیل متحد نکرد.[۳۶۷] همچنین بنا به سنت یهودی، پس از ملاکی در قرن پنجم ق.م. دیگر هیچ پیامبری ظهور نکرده‌است.[۳۶۸][۳۶۹]

نقد عیسی توسط یهودیان تاریخ دیرینه‌ای دارد. تلمود[۳۷۰] مشمول بر داستان‌هایی است که حتی در قرون وسطی هم آن‌ها را منابعی افتراآمیز علیه عیسی به حساب می‌آوردند
تلمود (به عبریתלמוד) به‌معنی آموختن، «تلمّذ»-که از آن به‌عنوان «تورات شفاهی» نیز یاد می‌شود-یکی از کتاب‌های اصلی یهودیت ربانی است. نام دیگر آن به‌صورت سنتی، شاس (ש"ס) است که مخفف شیشا سداریم به‌معنی «شش دفتر» است. نام تلمود، معمولاً اشاره به «تلمود بابِلی» است، بااینکه تلمود دیگری به نام «تلمود اورشلیمی» وجود دارد که رواج کمتری دارد.
تلمود، دارای دو بخش اصلی است: اولین قسمت میشنا (משנה) نام دارد که در حدود سال ۲۰۰ میلادی تکمیل شده‌است و تفسیر خاخام‌های یهودی بر تورات است که «تورات شفاهی» نامیده می‌شود. قسمت دوم گمارا نام دارد که در سال ۵۰۰ میلادی تکمیل شده‌است که شامل نوشتارهای خاخام‌هاست و در بسیاری موارد به مسائلی فراتر از آنچه در تورات اشاره شده‌است می‌پردازد. تلمود ممکن است به میشنا، گمارا یا هر دو در یک کتاب اطلاق شود.
تمامی تلمود از ۶۳ دفتر تشکیل شده‌است و شامل بیش از ۶۲۰۰ صفحه است. زبان مورد استفاده در آن عبری قدیم و آرامی است. تلمود دارای نظر هزاران خاخام در مورد بسیاری مسائل مختلف است. این مسائل شامل هلاخا، اخلاق یهودی، فلسفه، سنتها، تاریخ و بسیاری مسائل دیگر هستند. تلمود منبع اصلی قوانین یهودی در یهودیت ربانی است.
یکی از علمای اهل سنت در مقاله خویش مجموعه شبهاتی در مورد امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) طبق نظر شیعه مطرح کرده است و می‌خواهد به وسیله این شبهات القاء کند که مهدی شیعه همان دجال (مسیح دجال) یا پادشاه یهود است. در ادامه یک یک این شبهات را مطرح نموده و با استفاده از روایاتی که در کتب اهل‌سنت آمده به این شبهات پاسخ خواهیم داد.
در ادامه یک یک این شبهات را مطرح نموده و به آن‌ها پاسخ خواهیم داد.
۱-مهدی شیعه به جای احکام دین ما به احکام آل داود حکم می‌کند.
۲-مهدی شیعه به زبان عبری یعنی همان زبان یهود سخن می‌گوید.
۳-طرفداران مهدی شیعه یهودی‌اند؛ پس او همان مسیح دجال است.
۴-مهدی شیعه کوفه را پایتخت خود می‌کند؛ مانند مسیح دجال که به‌جای مدینه بیت المقدس را پایتخت قرار می‌دهد.
۵-مهدی شیعه، عده‌ای از مردگان را زنده می‌کند تا او را یاری کنند.
۶-مهدی شیعه مردگان دشمنانش را زنده نموده عذاب می‌کند.
۷-مهدی شیعه مانند مسیح دجال خونریز است.
۸-مهدی شیعه در جنگ‌ها از تابوت بنی اسرائیل کمک می‌گیرد.
۹-قدرت یاوران مهدی شیعه از مردمان عادی بیشتر است.
۱۰-در هنگام ظهور مهدی شیعه نعمت فراوان خواهد شد؛ مانند مسیح دجال که به طرفداران خود نعمت زیادی می‌دهد.
۱۱-مهدی شیعه در هنگام ظهور لخت خواهد بود! ! !
۱۲-در روایات اهل سنت شیعیان طرفداران دجال ذکر شده‌اند.
در مورد روایت اول، باید ترجمه قسمت آخر آن (یعنی همان قسمت سوال برانگیز که می‌گوید مهدی به حکم داود و سلیمان حکم می‌کند) مشخص شود:
‌ای اباعبیده وقتی که قائم ما قیام کند به همان حکم داود و سلیمان حکم می‌کند و (برای حکم کردن) از شاهد سوال نمی‌پرسد. مقصود از حکم داوود و سلیمان چیست؟ آیا مقصود جاری کردن احکامی است که بزرگان یهود برای خود وضع کرده بودند؟ یا مقصود همان طریقه عدالتی است که داوود و سلیمان به امر خدا آن را اجرا می‌کردند؟
مقصود از حکم داوود و سلیمان قضاوت کردن از روی الهام و فهم الهی است: این روایات در مورد طریقه حکم کردن است: زیرا طبق آیات قرآن داوود و آل وی در هنگام حکم کردن از طریق الهام الهی حق را شناخته و به آن حکم می‌کردند. به خلاف حکم کردن عادی؛ زیرا در این طریق حکم کردن ممکن است دو شاهد به دروغ شهادت دهند و قاضی را گمراه کنند.

۱.۱.۳ - مقصود از کتاب جدید مهدی


اما آنچه که در آخرین روایت ذکر شده است کتاب جدید مقصود قرآن جدیدی نیست، بلکه همان قرآنی است که توسط امیرمومنان نوشته شده است (و در آن تمامی شان نزول‌ها، تاویل‌ها و نسخ‌ها و ... ذکر شده است و قرآن موجود در آن همین قرآن، تنها قرارگیری آیات آن به ترتیب نزول است؛ اما تفاسیر آن غیر این تفاسیر موجود در دست اهل سنت است)؛ همان قرآنی که علمای اهل سنت آرزوی دیدن آن را می‌کردند:
وقال محمد بن سیرین لما توفی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) ابطا علی عن بیعة ابی بکر فلقیه ابو بکر فقال اکرهت امارتی فقال لا ولکن آلیت لا ارتدی بردائی الا الی الصلاة حتی اجمع القرآن فزعموا انه کتبه علی تنزیله فقال محمد لو اصبت ذلک الکتاب کان فیه العلم.
ابن سیرین گفته است که وقتی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از دنیا رفت علی در بیعت ابوبکر تاخیر کرد، پس ابوبکر گفت: آیا از خلافت من ناراضی هستی؟ گفت: نه ولی من قسم خورده بودم که عبا به دوش نگیرم مگر برای نماز تا اینکه همه قرآن را جمع کنم؛ پس چنین گمان کرده‌اند که وی این کتاب را بر طبق نزول آیات جمع کرده است. ابن سیرین گفت: اگر به این کتاب دست می‌یافتم، (تمام) علم در آن بود.
همین مطلب در کتب ذیل نیز آمده است:
پس مقصود این است که مهدی طبق معانی حقیقی قرآن عمل می‌کند که برای بیشتر مردم ناشناخته است. و این با آنچه ادعا کرده بودند که مهدی شیعه قرآن جدیدی (تلمود) می‌آورد منافات دارد.
ب - مهدی المنتظر یتکلم العبرانیةّ: فی کتاب (الغیبة) للنعمانی: «اذا اذَن الامام دعا الله باسمه العبرانی (فانتخب) له صحابته الثلاثمائة والثلاثة عشر کقزع الخریف، منهم اصحاب الالویة، منهم من یفقد فراشه لیلا فیصبح بمکة، ومنهم من یُری یسیر فی السحاب نهارا یعرف باسمه واسم ابیه وحلیته ونسبه...» ...
۲ - لسان المهدی وهو العبرانیة.... ومما یؤکد صلة مهدی الرافضة بالیهود ما یلی:
۱- عندما یخرجمهدی الرافضة ینادی الله باسمه العبرانی
در پاسخ به شبهه باید گفت: کاش نویسنده این نوشته کمی با کتاب خداوند متعال و روایات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صحابه آشنایی داشت و چنین کلماتی را نمی‌نوشت. اسم خداوند به زبان عبرانی در قرآن موجود است و آن کلمه «ایل» است. تفسیر این لغت در اکثر تفاسیری که کلمه اسرائیل، جبرائیل، میکائیل و .... را ترجمه کرده‌اند به وضوح مشخص است. این روایت می‌گوید که مهدی نام خداوند متعال به زبان عبری را (که خداوند هم اسم خود را در قرآن به زبان عبرانی آورده است) بر لب می‌آورد. آیا این به معنی دجال بودن وی است؟
اسرائیل یعقوب (علیه‌السّلام) ممنوع الصرف للعلمیة و العجمة وقد ذکروا انه مرکب من اسرا وهو العبد وایل اسم من اسماء الله تعالی فکانه عبدالله وذلک باللسان العبرانی فیکون مثل جبرائیل ومیکائیل واسرافیل وعزرائیل (علیهم‌السّلام) وقیل غیر ذلک. 
اسرائیل اسم یعقوب (علیه‌السّلام) است ممنوع التصرف است زیرا علم و عجمه دارد و گفته‌اند که این اسم مرکب است از اسرا به معنی عبد و ایل که اسمی از اسماء خداوند است. پس مانند عبدالله است و به زبانی عبری است. مانند جبرائیل و میکائیل و...
و نکته دیگر اینکه آیا اگر شخصی یک یا دو کلمه به زبان دیگری سخن گفت یعنی آن زبان، زبان اصلی وی است؟ و اگر این شخص به اقرار خود شما اولین کلمه‌ای که بعد از ظهور بر زبان می‌آورد نام خداست، آیا می‌توان وی را مسیح دجال دانست؟
طرفداران مهدی شیعه یهودی‌اند پس او مسیح دجال یا همان حاکم یهود است:
ج- الیهود من اتباع المهدی الشّیعی المنتظر: روی الشَیخ المفید فی (الارشاد، عن المفضّل بن عمر عن ابی عبدالله قال یخرج مع القائم (علیه‌السّلام) من ظهر الکوفة سبعة وعشرون رجلا من قوم موسی، و سبعة من اهل الکهف ویوشع بن نون وسلیمان وابو دجـانة الانصاری والمقداد ومالک الاشتر فیکونون بین یدیه انصارا. 
۳ - اتباعه من الیهود، فهو ملک الیهود (المخلص) المنتظر وهو نفسه المسیح الدجال الذی اخبر به الرسول (صلی‌الله‌علیه‌وسلم).
اینکه عده‌ای از قوم موسی (علیه‌السّلام) (۲۷ نفر) و اطرافیان وی همراه مهدی می‌شوند به این دلیل است که ایشان به حقیقت دین موسی آشنایی دارند:
آیا داشتن ۲۷ نفر سرباز از یهود یعنی پادشاهی بر تمام یهود؟ البته باید توجه داشت که در این روایت که سربازان ابتدایی حضرت را بیان می‌کند آمده تنها ۲۷ نفر از قوم موسی، پس نمی‌توان مهدی را پادشاه یهود (یا همان دجال به نظر مولف) دانست؛ و اگر بنا باشد به خاطر وجود این تعداد‌ اندک از طرفداران که منسوب به حضرت موسی هستند (نه یهودی، زیرا در روایت دارد اطرافیان موسی پس ظاهرا مقصود این است که ایشان پس از رجعت اسلام می‌آورند؛ همان‌طور که ظاهر روایات اطرافیان مهدی در آخر الزمان همین مطلب را می‌رساند) باید طبق نظر ایشان رسول خدا را نیز العیاذ بالله مسیح دجال یهود دانست؛ زیرا تعداد زیادی از یهود هم به ایشان اسلام آوردند و گرد ایشان جمع شدند.
مهدی، مهمترین دشمن یهودیان مخالف اسلام: اما نکته مهم در دشمنی اصل یهود با ایشان است؛ در روایات مهدی هم مهترین دشمن وی یهود شناخته شده است. و می‌گوید وی با یهود جنگ می‌کند. و حتی ذلت دنیایی یهود که در قرآن هم آمده است به نابودی حکومت ایشان توسط مهدی تاویل شده است.
در این زمینه به ذیل آیه شریفه «لَهُم فِی الدُّنیَا خِزیٌ؛» مراجعه شود.
مهدی شیعه مانند مسیح دجال عده‌ای از مردگان را زنده می‌کند تا یاور وی باشند:
ثانیا: عند خروجمسیح الیهود یحیی الاموات من الیهود ویخرجون من قبورهم لینضموا الی جیش المسیح
وعندما یعود مهدی الرافضة یحیی الاموات من الرافضة ویخرجون من قبورهم لینضموا الی معسکر المهدی
۲- روی العاملی عن ابی عبدالله (علیه‌السّلام)
انه سئل کم یملک القائم قال سبع سنین تطول الایام …. الی ان قال: فینبت الله به لحوم المؤمنین وابدانهم من قبورهم فکانی انظر الیهم مقبلین من قبل جهینة ینفضون شعورهم من التراب
وعن المفضل بن عمر قال: ذکرنا القائم (علیه‌السّلام) ومن مات ینتظره من اصحابنا فقال لنا ابو عبدالله (علیه‌السّلام): اذا قام اتی المؤمن فی قبره فیقال له: یا هذا انه قد ظهر صاحبک فان شئت تلحق به فالحق وان تشا تقیم فی کرامة ربک فاقم

۱.۳.۱ - پاسخ به شبهه


این ادعایی است که ایشان نموده‌اند که مسیح یهود یا همان دجال مردگان را زنده می‌کند تا به وی بپیوندند!!!
البته اگر مقصود عیسی مسیح باشد که مردگان را به اذن خداوند زنده می‌کرد (همانطور که در قرآن آمده است)، و بگویند که ایشان را زنده می‌کند تا در راه خدا بجنگند همانطور که مهدی چنین می‌کند این مطلب درست است، چون در روایات ایشان به‌صراحت آمده که عیسی مسیح از یاوران مهدی است و حتی پشت سر وی نماز می‌خواند و هیچ استبعادی ندارد که همان‌طور که در گذشته مردگان را زنده کرده، در آینده هم زنده نماید:
۱. عیسی مسیح (صاحب دم مسیحایی) از یاوران مهدی: اما اینکه عیسی مسیح از یاوران مهدی است و پشت سر وی نماز می‌خواند:
ولابن ماجة فی حدیث ابی امامة الطویل فی الدجال قال وکلهم‌ای المسلمون ببیت المقدس وامامهم رجل صالح قد تقدم لیصلی بهم اذ نزل عیسی فرجع الامام ینکصلیتقدم عیسی فیقف عیسی بین کتفیه ثم یقول تقدم فانها لک اقیمت وقال ابو الحسن الخسعی الابدی فی مناقب الشافعی تواترتالاخبار بان المهدی من هذه الامة وان عیسی یصلی خلفه.

۱.۶ - زنده کردن دشمنان و عذاب نمودن آنها


مهدی شیعه مردگان دشمنانش را زنده نموده عذاب می‌کند:
ثالثا: عند خروجمسیح الیهود تخرججثث العصاة لیشاهد الیهود تعذیبهم وعندما یعود مهدی الرافضة یخرجاصحاب النبی ((صلی‌الله‌علیه‌وسلم) ) من قبورهم فیعذبهم
رابعا: یحاکم مسیح الیهود کل من ظلم الیهود ویقتصمنهم ویحاکم مهدی الرافضة کل من ظلم الرافضة ویقتصمنهم
...
۳- روی المجالسی عن ابی عبدالله (علیه‌السّلام) قال: هل تدری اول ما یبدا به القائم (علیه‌السّلام) قلت: لا. قال: یخرجهذین رطبین غضین فیحرقهما ویذریهما فی الریح ویکسر المسجد. (هذین‌ ای ابی بکر و عمر رضی الله عنهما)
۴- یروی المفید عن ابی عبدالله انه قال: اذا قام القائم من آل محمد (علیهم‌السّلام) اقام خمسمائة من قریش فیضرب اعناقهم ثم خمسمائة اخر حتی یفعل ذلک ست مرات. 
اهل سنت می‌گویند عیسی مسیح نیز همه دشمنان خود را می‌کشد: باید دانسته شود که طبق نظر اهل سنت آن مسیحی که اعدای خود همگی را می‌کشد مسیح صدیق است، نه مسیح دجال؛ همانطور که این مطلب در کتب اهل سنت آمده است: وهم فی الحقیقة انما ینتظرون مسیح الضلالة الدجال فهم اکثر اتباعه والا فمسیح الهدی عیسی بن مریم (علیه‌السّلام) یقتلهم ولا یبقی منهم احدا والامم الثلاث تنتظر منتظرا یخرجفی آخر الزمان فانهم وعدوا به فی کل ملة والمسلمون ینتظرون نزول المسیح عیسی بن مریم من السماء لکسر الصلیب وقتل الخنزیر وقتل اعدائه من الیهود وعباده من النصاری وینتظرون خروجالمهدی من اهل بیت النبوة یملا الارض عدلا کما ملئت جورا.
آیا علائم ظاهری طرفداران دجال با شیعه یکسان است؟
واضح است که اتباع دجال را عده‌ای از اهل خراسان (که شامل مناطق بسیاری از پاکستان و افغانستان می‌شود) ذکر کرده است و علائم ظاهری ایشان که ذکر کرده‌اند بیشتر به اهل همان منطقه که بیشتر سنی و حنفی‌اند، می‌خورد. و اگر بنا باشد مانند ایشان استدلال کنیم باید اتباع دجال را احناف بدانیم؛ یا اهل سنت؛ اما ما این طریق استدلال را قبول نداشته و بی‌جهت کسی را متهم نمی‌نماییم.
چرا به جای قم در روایت اصفهان ذکر شده است؟
اما در مورد روایت آخر: در آن تصریح شده از یهود اصبهان و همگان در ایران می‌دانند که شهر اصفهان مرکز یهود در ایران است، و ربطی به شیعه ندارد. اگر این روایت می‌خواست مرکز شیعه را معرفی کند باید می‌گفت از قم، نه از اصفهان؛ نکته دیگر اینکه بسیاری از سردمداران فلسطین اشغالی از همین اصفهان هستند که در زمان شاه از ایران رفته و در آنجا ساکن شدند. جالب‌تر این است که در روایت آمده ایشان لباس‌های خاص یهود را می‌پوشند اما کسی ندیده است که شیعه لباس یهود را بپوشد. و حتی یهودیان ساکن در ایران هم کمتر چنین لباسی می‌پوشند.
..

ما پیش از تو رسولانی فرستادیم; سرگذشت گروهی از آنان را برای تو بازگفته، و گروهی را برای تو بازگو نکرده‏ایم; و هیچ پیامبری حق نداشت معجزه‏ای جز بفرمان خدا بیاورد و هنگامی که فرمان خداوند (برای مجازات آنها) صادر شود، بحق داوری خواهد شد; و آنجا اهل باطل زیان خواهند کرد! (78)

آیا روی زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند چه شد؟! همانها که نفراتشان از اینها بیشتر، و نیرو و آثارشان در زمین فزونتر بود; اما هرگز آنچه را به دست می‏آوردند نتوانست آنها را بی‏نیاز سازد (و عذاب الهی را از آنان دور کند)! (82)

در این تحقیق و پژوهش امری بر یهود و رسانه و خرج کردن رسانه که در پست قبل ذکر شد .این خرج کرد میتواند بر اساس اینکه جاودانگی چند صباحی از عمر دنیا نیست و همه روزی بالاخره دنیا را ترک میکنند.و آنجا مال و ملال نمی رود.
ضمن اینکه هیچ امری و هیچ شخصی معجزه ای کند حالا هر منجی بفرمان خدا هست دیگر.ضمن اینکه این اختلافات بین این مسائل اگر یهود مسیح عیسی را قبول ندارند چه محسوب میشوند.یا غیر منجی اسلام از منظر دیگر حال که سعی میشود منجیان را دجال نامند.حتما همانها که سعی میکنند با هر سبک فکری و وصلی یا نوعی خط فکری.حتما آنها خوبند در حالی که تعریف ضد مسیح مشخص هست حالا ضد عیسی مسیح در تعریف خود ضد مهدی هم دارد بوجود می آید.یا نوعی ضد منجی گرایی.حتما آنها که ضد منجی هستند نجات دهنده هستند ولی اعمال نشان دجال بودن و نابودی جهان را از همان سمت های ضد منجی گرایی بیشتر دارد رخ مینمایاند. از ماده گرایی تا تخریب محیط زیست جهت کسب منافع گازهای گلخانه ای.تا جنگ و گرم شدن زمینو هزاران مسائل دیگر...سوار بر چه شدند این چه خری هست که اینقدر سواری میدهد جهالت بسته نگه داشتن ذهن ها یا سوق دادن اذهان با رسانه های قوی.چه خوراکی میدهند به رسانه های قویشان که اندازه هزینه کردنشان برای تفرقه اندازی تا تربیت تا خرج های نجومی.پول در آوردن از ساده باوری .چه خوراک ذهنی میدهند چه میخواهند کنند جز نابودی جهان با انواع ماده نگری و انسانها را به چشم ماده نگریستن و وقتی صرفه نداشتن هزینه بردار شدند ....چه میکنند .جز نابودی بشریت با تخریب محیط زیست و نابودی زمین.

سیکلوپ‌ها

سیکلوپ یکی از موجودات افسانه‌ای در اساطیر یونانی و بعدها در اساطیر روم است. سیکلوپ در اسطورهٔ یونان، به نژادی بسیار کهن از غول‌هایی با یک چشم در وسط پیشانی گفته می‌شود. آن‌ها قدرتمند، سرسخت و غیرقابل پیش‌بینی بودند و حرکات آن‌ها همیشه همراه با خشونت و قدرت بود. در افسانه‌های یونان دو نسل سیکلوپ وجود داشت؛ نسل اول شامل سه برادر نامیرا به نام‌های: برونتس (تندرگر)، استروپس (فلشر) و آرگس (درخشانگر)، که از وصلت گایا و اورانوس به وجود آمده بودند. نسل دوم از نوادگان پوزئیدون، و بلندآوازه‌ترین آن‌ها پولیفموس از ادیسه هومر بود.[۱]

جزیره‌ای که تصور می‌شود سیکلوپ‌ها در آن می‌زیستند جزئی از سیسیل است، آن‌ها در غارها زندگی می‌کردند و از هر نوع گوشت تازه (شامل گوشت انسان) تغذیه می‌کردند، همچنین گوسفند و بز را نیز برای خود نگه می‌داشتند. در داستان ادیسه هومر، اودیسئوس همراه با خدمه خود به جزیره آن‌ها وارد شدند، و شش تن از ملوانان او توسط پولیفموس خورده شدند. اودیسئوس نیز او را مست کرد و با میله‌ای داغ کورش نمود.[۲]

یونانیان خدایان و هیولاها را فرزندان تایتان‌ها خدایان اولیه، می‌دانستند که بیشتر آن‌ها فرزند گایا الهه مادر و اورانوس بودند. این دو با یکدیگر فرزندان بسیاری به وجود آوردند که شامل ۱۲ تن از تایتان‌ها نیز هست. سیکلوپ‌ها که نماد تندر، برق و آذرخش به‌شمار می‌آمدند، اولین آهنگران بودند و توسط اورانوس، زندانی شدند. زئوس، هنگام شورش علیه تایتان‌ها، سیکلوپ‌ها را آزاد کرد و در عوض آن‌ها اسلحه معروف او، صاعقه و تندر را به او هدیه دادند.[۳][۴]

Three groups of Cyclopes can be distinguished: the Hesiodic, the Homeric and the wall-builders.[3] In Hesiod's Theogony, the Cyclopes are the three brothers: Brontes, Steropes, and Arges, sons of Uranus and Gaia, who made for Zeus his characteristic weapon, the thunderbolt. In Homer's Odyssey, the Cyclopes are an uncivilized group of shepherds, one of whom, Polyphemus, the son of Poseidon, is encountered by Odysseus. Cyclopes were also said to have been the builders of the Cyclopean walls of Mycenae and Tiryns.[4] A scholiast, quoting the fifth-century BC historian Hellanicus, tells us that, in addition to the Hesiodic Cyclopes (whom the scholiast describes as "the gods themselves"), and the Homeric Cyclopes, there was a third group of Cyclopes: the builders of the walls of Mycenae.[5]

Hesiod, in the Theogony (c. 700 BC), described three Cyclopes: Brontes, Steropes, and Arges, who were the sons of Uranus (Sky) and Gaia (Earth), and the brothers of the Titans and Hundred-Handers, and who had a single eye set in the middle of their foreheads.[6] They made for Zeus his all-powerful thunderbolt, and in so doing, the Cyclopes played a key role in the Greek succession myth, which told how the Titan Cronus overthrew his father Uranus, and how in turn Zeus overthrew Cronus and his fellow Titans, and how Zeus was eventually established as the final and permanent ruler of the cosmos.[7] The names that Hesiod gives them: Arges (Bright), Brontes (Thunder), and Steropes (Lightning), reflect their fundamental role as thunderbolt makers.[8] As early as the late seventh-century BC, the Cyclopes could be used by the Spartan poet Tyrtaeus to epitomize extraordinary size and strength.[9]

According to the accounts of Hesiod and the mythographer Apollodorus, the Cyclopes had been imprisoned by their father Uranus.[10] Zeus later freed the Cyclopes, and they repaid him by giving him the thunderbolt.[11] The Cyclopes provided for Hesiod, and other theogony-writers, a convenient source of heavenly weaponry, since the smith-god Hephaestus—who would eventually take over that role—had not yet been born.[12] According to Apollodorus, the Cyclopes also provided Poseidon with his trident and Hades with his cap of invisibility,[13] and the gods used these weapons to defeat the Titans.

Although the primordial Cyclopes of the Theogony were presumably immortal (as were their brothers the Titans), the sixth-century BC Hesiodic Catalogue of Women, has them being killed by Apollo.[14] Later sources tell us why: Apollo's son Asclepius had been killed by Zeus' thunderbolt, and Apollo killed the Cyclopes, the makers of the thunderbolt, in revenge.[15] According to a scholiast on Euripides' Alcestis, the fifth-century BC mythographer Pherecydes supplied the same motive, but said that Apollo, rather than killing the Cyclopes, killed their sons (one of whom he named Aortes) instead.[16] No other source mentions any offspring of the Cyclopes.[17] A Pindar fragment suggests that Zeus himself killed the Cyclopes to prevent them from making thunderbolts for anyone else.[18]

غول‌های تک چشم در اساطیر یونان و روم، یکی از جذاب‌ترین موجودات اسرارآمیز در افسانه‌های قدیمی مدیترانه هستند. سیکلوپ‌ ها نژادی از غول‌های منفور بودند که در طول تاریخ به دست سایر شخصیت‌ها به قتل می‌رسیدند و کور می‌شدند. اما آیا آن‌ها واقعی بودند؟

بیشتر سیکلوپ‌ ها ناشناس بودند؛ اما در منابع باستانی، یک سیکلوپ‌ به نام پولیفموس توصیف شده است که در جزیره‌ی سیسیل زندگی می‌کرد. جزیره سیسیل جمعیت زیادی از موجودات مختلف از جمله سیکلوپ‌ ها را در خود جای می‌داد.

این نقاشی از جوهان تیشبین مربوط به سال ۱۸۰۲ و تصویری از سیکلوپ‌ پولیفموس در اساطیر یونانی است.

سیکلوپ‌ اساطیر یونان

واژه سیکلوپ‌ در واقع به معنای چشم دایره‌ای یا چشم گرد است. به نظر می‌رسد که پیدایش‌ غول‌های تک چشم پیچیده‌تر از نحوه توصیف آن‌ها در اسطوره‌ها است. یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های مربوط به اساطیر یونان باستان، پیدا کردن شواهد از سلیکوپ‌ها و منشأ واقعی آن‌ها است.

هیچ مدرک قانع‌ کننده‌ای از واقعی بودن افسانه‌های سیکلوپ‌‌ها وجود ندارد. اما داستان‌های مشهور درباره سیکلوپ‌‌ها، مردم مدیترانه باستان را بسیار مجذوب خود می‌کرد. این داستان‌های تخیلی به یکی از معروف‌ترین انواع داستان‌ها در جهان تبدیل شدند.

دو توصیف برجسته از سیکلوپ‌‌ها مربوط به هومر و هزیود است. توصیف‌‌های این دو نویسنده از سیکلوپ‌ بر متون بعد از خود تاثیر گذاشت. نویسنده یونان باستان، هزیود بین قرن هفتم و هشتم قبل از میلاد درباره سیکلوپ‌ اینگونه نوشت:

و دوباره او (گایا یا زمین) در اورانوس (آسمان)، سلیکوپ‌ها را آشکار ساخت. برونتس و استروپس که از نظر روحی سرسخت بودند و آرژس که به زئوس رعد و برق داد و صاعقه را ساخت. آن‌ها در همه چیز مانند خدایان بودند؛ اما فقط یک چشم در میان پیشانی‌ آن‌ها قرار داشت. آن‌ها نیرومند و توانا بودند.در میان همه فرزندان گایا و اورانوس، سیکلوپ‌‌ها و هکاتون‌‌کایرها (Hecatoncheires) وحشتناک‌ترین بودند و از همان ابتدا از دید پدرشان منفور بودند. پدر آسمان به محض این که هر یک از آن‌ها به دنیا می‌آمد، همه آن‌ها را در گایا (زمین) پنهان می‌کرد و اجازه نمی‌داد که آن‌ها به سمت نور بیایند.

نقاشی زیر توسط اودیلون ردون از سیکلوپ‌‌ در اساطیر یونان در حدود سال ۱۹۱۴ که نشان می‌دهد، پدرشان آن‌ها را منفور می‌دانست؛ بنابراین آن‌ها را پنهان می‌کرد.

در یکی از فصل‌های «ادیسه» از آثار هومر، ادیسه افسانه‌ای با یک سیکلوپ‌‌ به نام پولیفموس ملاقات می‌کند. البته هومر به طور واضح به تک چشم بودن پولیفموس اشاره نمی‌کند.

با این حال برخی از متخصصان نوشته‌های هومری معتقدند که تک چشم بودن این موجود در متن ذکر شده است. به گفته متخصصان، هومر به جای واژه “چشمان او” از واژه “چشم او” برای توصیف این موجود استفاده کرده است.

نویسندگان دیگری نیز درباره سیکلوپ‌‌ نوشته‌اند؛ به عنوان مثال یک نویسنده یونانی (Callimachus) به سیکلوپ‌‌ها به عنوان موجوداتی که استحکامات را در Mycenae و Tiryns ایجاد کردند، اشاره می‌کند.

سیکلوپ‌ اساطیر یونان

در حدود سال ۲۷۵ قبل از میلاد، شاعری سیسیلی به نام تئوکریتوس دو شعر درباره داستان پولیفموس و علاقه او به پری دریایی گالاتیا سرود. در این شعر به نقشه سیکلوپ‌‌ها برای تصاحب پری دریایی اشاره شده است.

نویسنده مشهور یونانی (Euripides) نیز در سال ۴۰۸ قبل از میلاد، نمایشنامه‌ای با عنوان سیکلوپ‌ نوشت. داستان او در سیسیل، نزدیک به کوه آتشفشان معروف اتنا رخ می‌دهد. ویرژیل، شاعر حماسی رومی نیز کتاب کلاسیک آینید را نوشته است که در آن به داستان فرار آئنیاس از تروا به جزیره سیکلوپ‌‌ها اشاره شده است. کتاب ویرژیل به کتاب ادیسه شباهت زیادی دارد.

به گفته دیرینه شناس اوتنیو آبل، منشأ سیکلوپ‌‌ در جمجمه فیل‌های کوتوله ماقبل تاریخ نهفته است. این حیوانات در جزایری مانند سیسیل، مالت، کرت و قبرس زندگی می‌کردند.

براساس تحقیقات در سال ۱۹۱۴، حفره‌های بزرگ بینی در جمجمه این فیل کوتوله باعث شد که مردم تصور کنند، آن‌ها موجودات تک چشم بوده‌اند. مردم قادر به تشخیص منشأ این جمجمه‌ها نبودند؛ بنابراین افسانه‌های مربوط به سیکلوپ‌‌ها به وجود آمدند.

فیل

به مدت قرن‌ها، مردم باور داشتند که سیکلوپ‌‌ها، دیوارهای تاریخی شهرها و سایر ساختمان‌های چشمگیر را ساخته‌اند. شهرت آن‌ها به عنوان معماران افسانه‌ای ماندگار شد؛ به عنوان مثال افسانه دیوارهای قدیمی Mycenae به سیکلوپ‌‌ها ربط داده می‌شود. واقعی بودن سیکلوپ‌‌ها هرگز اثبات نشد؛ با این حال این موجودات بخش جذابی از اساطیر یونان هستند.

گایا از پسرش اوُرانوس Ouranos (آسمان) فرزندان بسیاری داشت، که تیتآن‌ها از این جرگه بودند. تیتان یا تایتان (به یونانی Τιτάν ) نام یکی از نژادهای ایزدان در اساطیر یونانی است. تیتآن‌ها ایزدان نیرُمندی بودند که در عصر طلایی فرمانروایی (دوران زندگی انسان‌ها با خدایان) زندگی می‌کردند. البته اورانوس و گایا فرزندان دیگری هم به نام‌های سیکلوپ‌ها و هکاتونکایرها داشتند. در این افسانه آسمان (اورانوس) هر شب با زمین (گایا) هم آغوشی می‌کرد. از این هم آغوشی ۱۲ تایتان بوجود که این‌ها در واقع نسل اول خدایان بودند. اورانوس که به ظاهر پدر این ۱۲ تایتان بود از ایشان تنفر داشت. به همین علت آنان را در تارتاروس زندانی کرد. این عمل باعث خشم مادر تیتآن‌ها یعنی زمین یا همان گایا شد و از تیتآن‌ها خواست انتقامشان را از اورانوس یا آسمان بگیرند. تنها کورونوس که کوچکترین تایتان بود حاضر به انجام این کار شد. در نتیجه گایا به او داسی آهنی داد تا اورانوس را اخته نماید. در هنگام شب اورانوس که برای نزدیکی با گایا به سوی او می‌شتافت توسط کورونوس اخته شد.

کورونوس آلت اخته شده اورانوس را به دریا انداخت که از آن آفرودیت یا خدای عشق زاده شد. هنگامی که کورونوس بعد از پدرش اورانوس به سلطنت خدایان رسید حاضر به آزاد کردن تایتان‌ها از تاتاروس نشد. کرونوس پدرش را اخته کرده از تخت به زیر کشید و خود را فرمانروای جهان اعلام کرد. اورانوس و گایا یعنی مادر و پدر کورونوس پیش بینی کردند که خود کورونوس هم توسط فرزندش سرنگون می‌شود. زمان ی که کورونوس با رئا خواهرش ازدواج کرد حاصل این ازدواج به ترتیب هستیا، دمتر، پوزیدون، هرا، هادس و زئوس بودند. اما کورونوس برای اینکه پیش بینی والدینش به حقیقت نپیوندد هر کدام از بچه‌های خود را هنگام تولد می‌بلعید. اما هنگام تولد زئوس، رئا از اورانوس و گایا کمک خواست تا نگذارند کورونوس، زئوس را نیز بخورد. حیله‌ای به رئا آموخته می‌شود و او سنگ بزرگی را به کورونوس می‌دهد. کورونوس که فکر می‌کرد این سنگ بزرگ زئوس است آن را بجای زئوس می‌خورد. رئا زئوس را به جزیره کرت (در نزدیکی یونان) برده و بزرگ می‌کند. هنگامی که زئوس بزرگ شد داروی تهوع آوری را به کورونوس خوراند که باعث شد وی فرزندانی را که خورده بود بالا بیاورد که در این موقع جنگی ۱۰ ساله میان تایتان‌ها و فرزندان کورونوس شکل گرفت که کورونوس شکست خورد و سلطنت میان زئوس و برادران و خواهرانش تقسیم گشت.

این خدایان 12 تن بودند که پس از سرنگونی تایتان‌ها Titans (خدایان اولیه) به حکومت پرداختند. کوه المپ محل نبرد تایتان‌ها با خدایان دوازده گانه بود که بعد از نبرد به عنوان محل زندگی خدایان از آن نام برده شد. تمام المپ نشینان به نوعی با یکدیگر نسبت داشتند و بنا به شرایط زمان ه هر از گاهی یک یا چند تن از آن‌ها بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت.

پرسئوس در راه بازگشت در جزیره‌ای توقف نمود. زن پادشاه جزیره که به زیبایی خود مغرور گشته بود خشم خدای دریا پوزیدون را بر انگیخته بود وی نیز برای تنبیه او سیل و هیولایی دریایی را فرستاد تا مردم را بکشند. در مورد این مشکل با کاهنان معبد مشورت شد و آن‌ها تنها راه چاره را در این دیدند که دختر پادشاه یعنی آندرُمدا به صخره‌ای بسته شود تا هیولا وی را بکشد و بدینوسیله پوزئیدون آرام گیرد. پرسئوس که در راه بازگشت شاهد این صحنه بود غول دریایی را از پای درآورد و با آندرُمدا ازدواج کرد.

فیلم نبرد تایتان‌ها در واقع در قالب تصویر آمده همین باور اسطوره‌ای است. این فیلم اشاره به دعوای میان المپ نشینان بعد از پیروزی بر تایتان‌های اولیه برای رسیدن به قدرت دارد. گرچه شکل داستان و روند داستانی فیلم همانگونه که در اساطیر یونان آمده رقم نمی‌خورد، اما موضوع فیلم خدایان المپ و دعوای قدیمی قدرت میان خدایان نسل دوم یا همان المپ نشینان است.

تایتان‌ها نژادی از خدایان هستند که بر انسان‌ها حکومت می‌کنند. آن‌ها دارای سه فرزند به نام‌های زئوس، پوزئیدون و هادس هستند که می‌خواهند خودشان قدرت را بدست بگیرند. زئوس از هادس می‌خواهد که موجودی قدرتمند بسازد تا با آن تایتان‌ها را نابود کنند. بعد از سقوط تایتان‌ها، زئوس فرمانروای آسمان و پوزئیدون فرمانروای دریا می‌شود؛ ولی زئوس، هادس را فریب می‌دهد و او را به دنیای مردگان می‌فرستد تا در آنجا عذاب بکشد.

هزاران سال می‌گذرد تا اینکه انسان‌ها از خدایان ناراضی می‌شوند و جنگ میان انسان‌ها و خدایان شروع می‌شود. پادشاه آکریسیوس، المپیوس معبد خدایان را محاصره می‌کند. زئوس که به انسان‌ها علاقه دارد در غیاب آکریسیوس به سراغ همسر او رفته و خود را به شکل آکریسیوس درآورده و با او می‌خوابد و آن زن از او حامله می‌شود. هنگامیکه آکریسیوس موضوع را می‌فهمد تصمیم می‌گیرد آن زن را همراه با کودک درون شکمش بکشد و آن‌ها را به دریا پرت می‌کند. اما آن بچه که نامش پرسئوس و یک‌نیمه-ایزد است زنده می‌ماند و یک ماهیگیر او را پیدا کرده و بزرگش می‌کند. در این هنگام هادس نیز از دنیای مردگان بازمی‌گردد و می‌خواهد کراکن (موجودی که با آن تایتان‌ها را شکست داد) را آزاد کند تا از زئوس انتقام بگیرد و پرسئوس تنها ناجی انسان‌ها می‌باشد…

داستان فیلم در دورانی رقم می‌خورد که انسان‌ها با خدایان زندگی می‌کنند. خدایانی که در فیلم از آن‌ها یاد می‌شود فقط خدایان یونانی‌اند و بس. این فیلم از میان سه خدای معروف یونانی «زئوس، پوزیدون و هادس» به دعوای قدیمی میان زئوس و هادس اشاره دارد. زئوس سر برادرانش را کلاه گذاشته و خدایی آسمان را از آنِ خود کرده و در این میان سهم هادس قعر زمین و جهنم است. هادس که از این تقسیم بندی ناراحت و عصبی است در پی راهی برای قدرت یافتن بر کائنات است. قهرمان فیلم پسر نامشروع زئوس (پرسیوس) می‌باشد که نیمی انسان و نیمی تایتان است. پرسیوس به جنگ هادس و کراکن که مخلوق هادس است می‌رود و با نجات بخشیدن به شاهزاده سرزمین المپیوس، نابود کردن کراکن و تبعید هادس به اعماق زمین به کمک شمشیر زئوس و شمشیر غضب او که در قالب رعد و برقی است خدایی، بقا و توانمندی زئوس را به او برمی‌گرداند و به مردم هم شادمانی و صلح را هدیه می‌دهد.

مردمان بر علیه خدایان خود که همه چیزشان را از آنان دارند به علت نامهربانی و غضب ایشان شوریده‌اند. زئوس برای تنبیه مردم با همسر پادشاه آکریسیوس که بر علیه او شورش و طغیان کرده بود همبستر می‌شود. در اثر همین رابطه نامشروع فرزندی به دنیا می‌آید که نام پرسیوس بر آن نهاده می‌شود. پادشاه آکریسیوس همسر و پسری که تازه متولد شده را به دریا می‌افکند. سال‌ها از این ماجرا گذشته و پرسیوس که حالا جوانی برُمند است با خانواده‌ای ماهیگیر که او را یافته و بزرگ کرده‌اند زندگی می‌کند. سوار بر لنج کوچک همیشگی هستند که به شهر آرگوس نزدیک می‌شوند. سربازان آرگوس مجسمه زئوس را تخریب می‌کنند و در همین زمان ‌هادس بعد از کشتن این سربازان لنج ایشان را هم نابود و غرق می‌کند. هادس به عرش نزد زئوس می رود و از او اجازه می‌گیرد تا مردم را به خاطر این سرکشی تنبیه کند. خدای آسمان (زئوس) که آدمیان را آفریده در فناناپذیری و قدرتمندی محتاج عبادت و نیایش ایشان است اما خدای سرزمین مردگان (هادس) که در زیر زمین است قدرت و بقایش را محتاج ترس مردم است. با این طرفند هادس قدرت می‌یابد و با آزاد کردن کراکن قدرت بلامنازع خدایان می‌گردد. پرسیوس که از حادثه غرق شدن نجات یافته و به سرزمین المپیوس راه یافته به دستور پادشاه و به همراه تعدادی سرباز کارکشته به مصاف هادس می‌شتابد. در میان راه با آکریسیوس مواجه می‌شوند که اکنون آلت دست و ابزار هادس است. وقتی دست او را می‌برند عقرب‌های مهیب و غول‌آسایی از قطرات خون او متولد می‌شوند که تنها به کمک اجنه رام می‌شوند. جن‌ها در فیلم با لباس بادیه نشینان عرب بوده، به زبان عربی صحبت می‌کنند و به عقرب‌ها دستور می‌دهند: «اطیعوا الجن». همین اجنه در شفا بخشیدن به دست عقرب گزیده پرسیوس، همراهی تا باغ استیگا و پرسش از جادوگران، احضار کارون، گذر از سرزمین مردگان و رسیدن به معبد آتنا و کشتن مدوسا کمک کردند. البته آیو هم که مانند پرسیوس یک نیمه خدا ولی مونث و هدیه‌ای از جانب زئوس بود در این مسیر خیلی به پرسیوس یاری رساند.

از این‌جا به بعد در فیلم نوبت تک تازی پرسیوس است. او که سر مدوسا را به همراه دارد سوار بر اسب پرنده‌ای که از جانب زئوس به سوی او آمده به نبرد کراکن رفته و با سنگ کردن او توسط چشمان مدوسا و تبعید هادس به قعر زمین و دنیای مرگ به کمک شمشیر جادویی زئوس و صاعقه‌ای که از آسمان بر دل هادس وارد می‌آید پادشاهی زئوس را بر مردم دنیا تمدید می‌کند و دنیای جدیدی را که آرزوی پدر انسانی‌اش که او را بزرگ کرده بود و تمامی انسان‌ها داشتند را رقم می‌زند.

نسل ویژه؛ فرزندان خدا
این فیلم هم مانند قریب به اتفاق فیلم‌های منجی گرایانه هالیوود عناصر ویژه‌ای را برای منجی خود قائل است که دیگر کاراکترهای فیلم از داشتن آن عاجزند و این همان نقطه افتراق قهرمان داستان از شخصیت‌های جنبی قصه است هرچند حضوری بسیار پررنگ در فیلم داشته باشند.

نسل قهرمانان هالیوود که گاه با نشان خون اصیل در برابر مغول‌ها یا همان افراد بی‌استعداد و عادی جامعه در فیلم‌هایی چون هری پاتر به چشم می‌خورند، شبیه این نشان‌ها را در کارتون و فیلم شگفت انگیزان و چهار شگفت انگیز نیز به وضوح می‌توان یافت. در برخی فیلم‌های دیگر داشتن قدرت جادو و تسلط بر محیط پیرامون نشان ویژه و اختصاصی شخصیت اصلی فیلم است که نمونه این‌ها را در جمجمه‌های دوست داشتنی و شاگرد جادوگر می‌بینیم.

در این فیلم شاخصه بارزی که پرسیوس به عنوان قهرمان قصه دارد و دیگران از داشتن آن عاجزند صفت فرزند خدایگان بودن و ویژگی نیمه خدایی وی است. همین خصیصه او را تا آنجا پیش می‌برد که بر همه مسائل و مصائب پیروز می‌شود و خدای سرزمین مردگان را به کمک شمشیر زئوس به قعر جهنم می‌فرستد و آسایش و شادی را برای مردمان هدیه می‌آورد.

نکته قابل ذکر اینجاست که تنها او نیست که از این موهبت بهره‌مند است. آیو که از جانب زئوس نگهبان او در آخر سر هم همسری است که زئوس برای او هدیه کرده نیز دارای این ویژگی است و این دو که به نوعی شخصیت مثبت و مهم داستان هستند از یک ویژگی مشترک بهره دارند.

الهیات مشرکانه یونانی به جای توحید
در افسانه‌ها و اسطوره‌های یونان آنچه در ابتدای خلقت موجود بود و از آن سایر مخلوقات بوجود آمد خدایان قدرتمند و جاه طلبی بودند که کار همیشگی‌شان دسیسه و نیرنگ برای به دست آوردن قدرت خدایی عالم بود. این خدایان برای آن‌که نزاع کمتری با هم داشته باشند قدرت را میان خود تقسیم کرده بودند اما باز هم زیاده خواهی و شهوت رانی آنان را به سوی توسعه قلمرو خویش و تعدی به قلمرو خدایان دیگر که رقبای او بودند می‌شد. آنچه از اول تا آخر فیلم بیش از هر چیز دیگر بیننده با آن روبرو است همان داستان دسیسه خدایان برای به دست آوردن قلمرو و رعایای خدایگان رقیب است.

در الهیات اسطوره‌ای یونان هر خدایگانی قدرت، قلمرو، رعایا و قانون ویژه‌ای برای خود دارد. در این باور برخی بلایا با دعوای میان خداوندان توجیه می‌شود درست همان چیزی که در فیلم هم القا می‌شود مانند رها شدن کراکن توسط هادس به بهانه تادیب مردم اما در واقع برای به دست گرفتن ملک و ملکوت از دست زئوس.

آنچه در بسیاری از فیلم‌های مهم، استراتژیک و آخرالزمانی هالیوود به ویژه در سال‌های اخیر بیش از پیش به چشم می‌خورد معرفی موعود و منجی به عنوان یک فرد عادی و حتی انسانی پست و پست فطرت از درون جوامع غربی است که تنها ویژگی او تهور و نترسی، باور به توانستن، ایمان به قدرت درون  کشف آن توسط ورزش‌ها و آئین‌های ورزشی – عرفانی شرق و ... است. گاه هالیوود پستی را به نهایت می‌رساند و شخصیت منجی آخرالزمان را فردی معرفی می‌کند که نه تنها از افراد جامعه از نظر ویژگی‌های اخلاقی و انسانی بالاتر نیست بلکه حتی در نهایت ذلت و خواری است و حتی ریشه و عامل تولد او هم مطابق هیچ دین و آئینی صحیح، قانونی و شرعی نیست.

پرسیوس که منجی فیلم و موجودی نیمه خداست نه تنها به خاطر نسبتی که با خدای آسمان دارد معنوی و روحانی نیست بلکه فیلم تعمد دارد تا او را فردی خشک، خشن و بی‌روح معرفی کند که از رابطه نامشروع زئوس با همسر یکی از پادشاهان زمینی متولد شده بود. این اولین فیلمی نیست که در آن تصریح به زنا زادگی منجی می‌شود و یقینا آخرین آن هم نخواهد بود. از جمله فیلم‌هایی که در آن منجی از راه نامشروع متولد می‌شود می‌توان به فیلم لژیون، 2012 رستاخیز (Doomsday) و ... اشاره کرد. شاید علتی را بتوان برای این کار یافت و آن این که هالیوود با مخاطبانی در ارتباط است که به آئین مسیح معتقد‌اند و عیسی ابن مریم (ع) را مسیحای موعود و منجی آخرالزمان می‌دانند که قرار است از آسمان باز می‌گردد، اما همین مسیحا در نگاه یهودیان لجوج جز دجالی بیش نبود که خود را مسیحا نامید. آنان که تحمل وی  و آئینش را نداشتند انگ رابطه نامشروع به مادر او زدند و فرزندش را که معجزه خدا و پیامبری اولوالعزم بود کودکی نامشروع خواندند. این مساله در بسیاری از فیلم‌ها به صورت نامحسوس و غیر مستقیم و گاه به صورت مستقیم و در قالبی هتاکانه مانند فیلم آخرین وسوسه مسیح ساخته مارتین اسکورسیزی تکرار می‌شود و به مسیحیان جهان و به ویژه ایالات متحده کنایه زده می‌شود که منجی‌ای که شما از آن دم می‌زنید فردی است که از راه رابطه نامشروع پا به این دنیا نهاده.

این فیلم در این نوع از توهین به حضرت مسیح گوی سبقت را از فیلم‌های مشابه برده زیرا در این فیلم تصریح به همخوابگی خداوندگار با زنی از انسان‌ها و تولدی کودکی که منجی است و با آنکه از خواندن و دعا از درگاه خدای پدر بیزار است اما در نهایت ملک او را از دست خداوندگار شیطانی و پستی چون هادس نجات می‌بخشد و در سکانس پایانی فیلم زئوس به او می‌گوید گرچه تو خدایی را نپذیرفتی و می‌خواهی در قالب انسان زندگی کنی اما مردمان به خاطر فداکاری و ایثار تو و این‌که ایشان را از دست موجودی پلید مانند هادس نجات بخشیدی خواهند پرستید. این‌ها که کنار یکدیگر قرار می‌گیرند یادآور مولفه‌های مسیحی می‌شوند که صهیونیزم تلاش دارد وی را دجال معرفی کند.

هزینهٔ فیلم۱۲۵ میلیون دلار[۱]
فروش گیشه۴۹۳٬۲۱۴٬۹۹۳ دلار[۱]
شرکت
تولید
توزیع‌کنندهبرادران وارنر
کارگردانلویس لتریر
تهیه‌کنندهباسیل ایوانیک
ریچارد دی زانوک
نویسندهتراویس بیچم

شرکت سرگرمی برادران وارنر (به انگلیسی: Warner Bros. Entertainment Inc. ؛ به‌طور مخفف WB) یک شرکت فیلم‌سازی بزرگ آمریکایی متعلق به وارنر برادرز دیسکاوری است که در سال ۱۹۲۳ توسط چهار برادر یهودی با نام‌های هری، آلبرت وارنر، سم و جک وارنر تأسیس شد. این شرکت حتی پیش از ورودش به صنعت پویانمایی، تلویزیون و بازی‌های ویدئویی جزو پنج استودیوی بزرگ فیلم‌سازی آمریکا محسوب می‌شد و همچنین عضو انجمن سینمایی آمریکا است.

لجندری پیکچرز (به انگلیسیLegendary Pictures) شرکت تهیه فیلم آمریکایست که در بربنک، کالیفرنیا قرار دارد. این شرکت در سال ۲۰۰۰ توسط توماس تول تأسیس شد و در سال ۲۰۰۵ طی قراردادی در تهیه و زمینه‌های مالی با برادران وارنر همکاری می‌کند. طی مذاکرات موفقیت آمیزی با یونیورسال استودیوز در سال ۲۰۱۳ قرار شد بعد از اتمام این قرارداد در سال ۲۰۱۴، قرارداد مشابهی با یونیورسال استودیوز منعقد شود.

لجندری پیکچرز در کارنامه خود فیلم‌های مشهوری دارد. از فیلم‌های مشهور لجندری می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

اورانوس

اورانوس (به یونانیΟὐρανός, Ouranos) به‌معنای آسمان و از ایزد یونانی متناظر با آسمان و بهشت بود. وی از قدیمی‌ترین ایزدان یونانی بود که توسط گایا به‌وجود آمد و سپس همسر او گردید. نام او در اولین کیهان‌شناسی‌های یونانی به‌عنوان نخستین فرمانروای جهان آمده‌است.[۱] دیودور سیلیسی، تاریخ‌نگار عصر ژولیوس سزار نیز معتقد بود، اورانوس اولین پادشاه اقوام درست‌کار ساحل بوده‌است چرا که آن‌ها را با اجزای مختلف تمدن، از جمله کشاورزی آشنا کرد. بنابر روایتی وی ستاره‌شناس نیز بوده‌است که از حرکت ستارگان و اجرام آسمانی موفق به ابداع نخستین تقویم شد. این تقویم ابتدایی، در امور روزانه از جمله کشاورزی مردم آن سرزمین، از اهمیت زیادی برخوردار بود.[۲]

گایا، مادر اورانوس، بدون دخالت نر، اورانوس را به‌وجود آورد و خود او نیز به همسری اورانوس درآمد. در ریگ وداها، به افسانهٔ اورانوس و گایا اشاره مبهمی شده‌است و این‌گونه می‌گوید: آسمان و زمین از گذشته‌های دور به‌عنوان زوج نامیرا و دو، نیای جهان به‌شمار می‌رفته‌اند.[۳] حتی در افسانه‌های یونانی روایت می‌کنند که وقتی کیهان شکل گرفت، هنگامی که نوبت آفرینش انسان شد، گایا اورانوس را به‌وجود آورد و با او ازدواج کرد.[۴]

In Greek mythologyUranus (/ˈjʊərənəs/ YOOR-ə-nəs, also /jʊˈrnəs/ yoo-RAY-nəs),[3] sometimes written Ouranos (Ancient GreekΟὐρανόςlit.'sky', [uːranós]), is the personification of the sky and one of the Greek primordial deities. According to Hesiod, Uranus was the son and husband of Gaia (Earth), with whom he fathered the first generation of Titans. However, no cult addressed directly to Uranus survived into Classical times,[4] and Uranus does not appear among the usual themes of Greek painted pottery. Elemental Earth, Sky, and Styx might be joined, however, in solemn invocation in Homeric epic.[5] Uranus is associated with the Roman god Caelus.[6][7][8][9]

Most linguists trace the etymology of the name Οὐρανός to a Proto-Greek form *Worsanós (Ϝορσανός),[10] enlarged from *ṷorsó- (also found in Greek οὐρέω (ouréō) 'to urinate', Sanskrit varṣá 'rain', Hittite ṷarša- 'fog, mist').[11] The basic Indo-European root is *ṷérs- 'to rain, moisten' (also found in Greek eérsē 'dew', Sanskrit várṣati 'to rain', or Avestan aiβi.varəšta 'it rained on'), making Ouranos the "rain-maker",[11] or the "lord of rain".[12]

A less likely etymology is a derivative meaning 'the one standing on high' from PIE *ṷérso- (cf. Sanskrit várṣman 'height, top', Lithuanian viršùs 'upper, highest seat', Russian verh 'height, top'). Of some importance in the comparative study of Indo-European mythology is the identification by Georges Dumézil (1934)[13] of Uranus with the Vedic deity Váruṇa (Mitanni Aruna), god of the sky and waters, but the etymological equation is now considered untenable.[14]

اورانوس پدر آسمان، مظهر یونان باستان از آسمان ها و برای مدتی فرمانروای جهان شناخته شده بود. او بدون پدر، تنها توسط گایا باردار شد، که با او زوج اولیه را تشکیل داد، بنابراین به اجداد تقریباً همه خدایان یونان تبدیل شد.به طور سنتی، اورانوس را فرزندان گایا، مادر زمین می‌دانستند، که - همانطور که هزیود بیان می‌کند - او را «برابر خودش آفرید، تا او را از هر طرف بپوشاند، و مکان ثابتی برای خدایان مبارک باشد». با این حال، به گفته نویسندگان بعدی، اورانوس پدری (نسبتاً مبهم) به نام اکمون داشت، که می تواند توضیح دهد که چرا او را گاهی اکمونیدس می نامیدند، به معنای هم «پسر اکمون» و هم  حتی در مراحل بعدی، پدر اورانوس به عنوان اتر، هوای بالا .
undefined

خدای پدر-God the Father

خدای پدر عنوانِ داده شده به خدا در مسیحیت تثلیثی، شامل کاتولیک رومی، ارتدوکس شرقی، ارتدکس مشرقی، انگلیکان و اکثریت فرقه‌های پروتستانتیسم است؛ خدای پدر رکن اول تثلیث و بعد از او خدای پسر (عیسی) و روح‌القدس قرار دارند.[۱][۲][۳]

در دین یهود، عنوان «پدر» به‌طور کلی یک استعاره برای خداوند و به‌عنوانِ پدری توصیف می‌شود که خالق، زندگی‌بخش، قانونگذار و محافظ است.[۴] با این حال، در یهودیت استفاده از عنوان پدر برای خدا به‌طور کلی استعاره و یکی از بسیاری از عناوینی است که یهودیان به خدا نسبت می‌دهند.[۵]

برخلاف یهودیت، اصطلاح «پدر» به‌طور رسمی توسط مسلمانان به خدا اطلاق نمی‌شود و مفهوم تثلیث در اسلام مردود است. تعالیم سنتی اسلامی به‌طور رسمی استفاده از واژه «پدر» را در اشاره به خداوند نه منع و نه تبلیغ و تشویق می‌کند. در روایاتی از پیامبر اسلام است که خداوند نسبت به بندگانش را به رحمت مادر نسبت به فرزندش تشبیه کرده‌است. الهیات اسلامی قویا یگانگی مطلق خداوند را تکرار و او را کاملاً از سایر موجودات (اعم از انسان، فرشته یا هر شخصیت مقدس دیگری) جدا می‌کند.[۶] در سوره توحید آیات ابتدایی آمده‌است که: «بگو: او خدای یگانه است. خدای بی‌نیاز. نزاده و زاده نشده‌است. و هیچ‌کس او را همتا نیست.»

در هندوئیسم، کریشنا در بهگود گیتا، فصل ۹، آیه ۱۷، اظهار داشته: «من پدر این جهان، مادر، بخشنده و پدربزرگ هستم». همچنین برهمن بدون جنسیت نیز خالق و حیات‌بخش در نظر گرفته می‌شود، و الهه شاکتی به عنوان مادر الهی و حامل زندگی در نظر گرفته می‌شود.[۷][۸]

خدا در مسیحیت، یک ذات عالی ابدی است که همه چیز را خلق کرده و نگه می‌دارد.[۱][۲][۳] مسیحیان به خدای یکتاپرستی معتقدند که هم متعالی است (کاملاً غیروابسطه و مجزا از عالم مادی) و هم در همه‌جا حاضر (در جهان مادی). تعالیم مسیحیت در مورد تعالی، همه‌جا حاضر بودن پروردگار و عشق او به بشر، این عقیده که خدا از همان ماده که کائنات را آفریده، ساخته شده‌است را مستثنی ساخته (رد همه‌خدایی) ولی این که ماهیت ملکوتی خدا در یک واقعه بنام تجسد،[ب] در شخص عیسی مسیح با جوهر انسانی عجین شده‌است را می‌پذیرد.[۱]

دیدگاه‌های مسیحیت اولیه در نامه‌های پائولین و کیش‌های مسیحی[پ] بیان شده‌اند که در آن وجود خدای واحد و الوهیت عیسی هر دو در یک جا در نامه اول به قرنتیان (8:5-6) بیان می‌شوند: «چرا که حتی اگر خدایان بسیاری در آسمان و زمین باشند (واقعاً 'خدایان' یا 'اربابان' زیادی وجود دارند)، برای ما فقط یک خدا، یعنی خدای پدر وجود دارد که تمام چیزها را آفریده و ما را نیز بوجود آورده تا از آن او باشیم. همچنین می‌دانیم که فقط یک سرور و خداوند وجود دارد، یعنی عیسی مسیح، که همه چیز به وسیلهٔ او آفریده شده و حیات ما از اوست.»[۴][۵][۶] «با وجود این که شاخه یهودی و عیسوی ابیونی‌ها در مخالفت با این ایزدانگاری عیسی اعتراض کردند،[۷] در حالی که خیل عظیمی از مسیحیان پولسی آنرا پذیرفتند.»[۸] اینجا بود که دیدگاه مسیحیت پولسی در رابطه با خدا از تعالیم سنتی یهودیت آن زمان جدا شد.[۴]

الهیات مربوط به صفات و ماهیت خدا، از اولین روزهای عیسویت مورد بحث بود، ایرنئوس در قرن دوم چنین می‌نویسد: «در بزرگی او هیچ کاستی وجود ندارد، اوست که شامل همه چیزاست».[۹] در قرن هشتم میلادی، یوحنای دمشق ۱۸ صفت خداوند را فهرست کرد که تا امروز به صورت گسترده قابل پذیرش است.[۱۰] با گذشت زمان، دانشمندان خداشناسی، قهرست‌های نظام‌مندی در مورد این صفات را ایجاد نمودند که برخی از آنها براساس نوشته‌های انجیل بوده (مثلاً، دعای ربانی بیان می‌دارد که پدر در بهشت است) و برخی دیگر براساس منطق خداشناسی ایجاد گردیده‌اند.[۱۱][۱۲] پادشاهی خدا یک اصطلاح برجسته در انجیل‌های هم‌نوا است، در حالی که تقریباً هیچ توافق متفق‌القولی میان دانشمندان وجود ندارد که نشان دهد این یک عنصر کلیدی تعالیم عیسی بوده باشد و جهت تفسیر آن توافق اندک آکادمیک وجود دارد.[۱۳][۱۴]

این مقاله اساساً خدا را از منظر «عیسویت نایسین»[ت] مورد بحث قرار می‌دهد. هرچند در کتب عهد جدید هیچ دکترین رسمی برای تثلیث وجود ندارد اما با وجود آن «مکرراً در مورد پدر، پسر و روح‌القدس … به گونه‌آی صحبت می‌کنند که یک فهم تثلیثی از خداوند به دست می‌دهد.» از این نوشته‌ها برداشت سه‌خدایی[ث] برداشت نمی‌شود، به عبارت دیگر از آن نتیجه نمی‌شود که سه خدا وجود دارد.[۱۵] در حدود سال ۲۰۰ میلادی، ترتولیان یک نسخه دکترین تثلیث را ترتیب کرد که الوهیت عیسی را تأیید نموده و به تعریف که توسط شورای جهانی ۳۸۱ ارائه گردید نزدیک شد.[۱۶][۱۷] دکترین تثلیث را می‌توان بدین شکل خلاصه نمود: «یک خدا در سه شخص و یک ماهیت وجود دارد. خدای پدر، خدای پسر و خدای روح‌القدس.»[۱۸][۱۹] معتقدین به تثلیث که اکثریت عیسویان را شکل می‌دهند، دکترین تثلیث را هسته ایمانی خویش بر می‌شمرند.[۳][۲۰][۲۱] آنهایی که به تثلیث عقیده ندارند پدر، پسر و روح‌القدس را به طرق مختلف تعریف می‌نمایند.[۲۲]

از قرن دوم میلاد بدینسو، کیش‌های غربی با تصدیق عقیده به «خدای پدر (متعال)» آغاز یافته و بیان ابتدائی این اصطلاح به شکل «خدا در ظرفیت پدر و خالق کائنات» بود.[۲۹] این اظهارات نه‌تنها حقیقت «پدر ابدی کائنات پدر عیسی مسیح نیز بود» را نفی نکرد بلکه «پذیرفتن مؤمنان از روی لطف بحیث فرزندانش» را نیز اظهار داشت.[۳۰] کیش‌های شرقی (آنهایی که می‌دانیم بعداً ظهور کردند) با عقیده «خدای یکتا» ظهور کرده و همیشه با افزودن: «پدر متعال، سازنده تمام اشیای مرئی و نامرئی» یا کلمات مشابه به آن، توسعه یافت.[۳۰]

آگوستین هیپو، توماس آکویناس و سایرین، خدا را با اصطلاح لاتینی ipsum esse که می‌توان آنرا «موجودیت خود» ترجمه کرد، تعریف کرده‌اند. واجب‌الوجود بودن خدا، باعث می‌شود که خدای مسیحیت به «یک موجود» تبدیل نشود، بلکه «موجودیت خودی» شده که می‌تواند با اصطلاحاتی همچون «ذاتی که برای موجودیت، اتکا به هیچ چیز خارجی ندارد» یا «ذاتی که همه چیز برای موجودیت به او نیاز دارند» آن را توضیح داد.

جاودانگی خداوند مربوط به وجود او در ورای زمان است. با استفاده از آیاتی مانند Psalm 90:2 ، وین گرودم بیان می دارد که ، "خداوند در وجود خود هیچ آغاز ، پایان یا توالی لحظه ای ندارد و او همه زمان ها را به طور واضح می بیند ، با این حال خدا وقایع را در زمان می بیند و به موقع عمل می کند " [۲]

قدرت مطلق یا قادر مطلق (به انگلیسیOmnipotence) کیفیت برخورداری از قدرت نامحدود است یعنی کسی که توانایی انجام هر کاری که فکرش را می‌کنید یا خارج از تصور ما در تمام جنبه‌های مختلف بدون کوچکترین ضعفی را دارد. ادیان یکتاپرستی عموماً صفت قدرت مطلق را به تنها الهه (یا خدای) کیش خود نسبت می‌دهند.

مفهوم خدا یا تعریف خدا در ادیان، مذاهب و مکاتب مختلف، متفاوت است. این مفاهیم می‌توانند بسته به میزان انتزاع یا انضمام یا بر پایه اصول هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی متفاوت باشند.


God the Father | Art UKGod The Father Painting at PaintingValley.com | Explore collection of God  The Father Paintingتثلیث - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

undefinedLike Father, like Son: Ten Ways Jesus Christ Reveals God's Identity