24. و خداوند بر سِدُوم و بر عَمُورا گوگرد و آتش بارانید. (این بلا) از جانب خداوند از آسمان بود.
21. به او گفت اینک در این مورد هم آنچه گفتی خواهشت را پذیرفتم که آن شهر را ویران نسازم.
11. و مردمی را که جلو دَرِ خانه بودند از کوچک تا بزرگ به بیماری کوری (خیرگی چشم) مبتلا کردند (بهطوریکه) عاجز شدند، که دَر را پیدا کنند.
7. به عهدم بین خود و تو و نسلت بعد از تو، برای نسل اندر نسلشان به عنوان عهد جاودانی وفا خواهم کرد تا برای تو و نسل بعد از تو داور باشم.
17. به یوسف چنین بگویید التماس دارم اکنون تقصیر و خطای برادرانت را عفو نمایی زیرا که به تو بدی کردند. لذا تمنا اینکه تقصیر بندگان خداوند پدرت را عفو نمایی. یوسف هنگام صحبت کردنشان به گریه افتاد.