فانوس-164-آیاتی از کتاب قرآن

آنها گفتند: «بیایید قسم یاد کنید به خدا که بر او ( صالح) و خانواده اش شبیخون می زنیم (و آنها را به قتل می‏رسانیم;) سپس به ولی دم او می‏گوییم: ما هرگز از هلاکت خانواده او خبر نداشتیم و در این گفتار خود صادق هستیم!» (49)

آنها پاسخی جز این نداشتند که (به یکدیگر) گفتند: «خاندان لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید، که اینها افرادی پاکدامن هستند!» (56)

و هیچ موجود پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتاب مبین (در لوح محفوظ و علم بی‏پایان پروردگار) ثبت است! (75)

و (اگر به آنها نگاه می‏کردی) می‏پنداشتی بیدارند; در حالی که در خواب فرو رفته بودند! و ما آنها را به سمت راست و چپ میگرداندیم (تا بدنشان سالم بماند). و سگ آنها دستهای خود را بر دهانه غار گشوده بود (و نگهبانی می‏کرد). اگر نگاهشان می‏کردی، از آنان می‏گریختی; و سر تا پای تو از ترس و وحشت پر می‏شد! (18)

ما پیامبران را، جز بعنوان بشارت دهنده و انذار کننده، نمی‏فرستیم; اما کافران همواره مجادله به باطل می‏کنند، تا (به گمان خود،) حق را بوسیله آن از میان بردارند! و آیات ما، و مجازاتهایی را که به آنان وعده داده شده است،به باد مسخره گرفتند! (56)

باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قریه‏ای رسیدند; از آنان خواستند که به ایشان غذا دهند; ولی آنان از مهمان کردنشان خودداری نمودند; (با این حال) در آن جا دیواری یافتند که می‏خواست فروریزد; و (آن مرد عالم) آن را برپا داشت. (موسی) گفت: «(لااقل) می‏خواستی در مقابل این کار مزدی بگیری!» (77)

و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود; و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت; و پدرشان مرد صالحی بود; و پروردگار تو می‏خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند; این رحمتی از پروردگارت بود; و من آن (کارها) را خودسرانه انجام ندادم; این بود رازکارهایی که نتوانستی در برابر آنها شکیبایی به خرج دهی!» (82)

(و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید; و در کنار آن دو (کوه) قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی‏فهمیدند (و زبانشان مخصوص خودشان بود)! (93)

اگر ما اراده کنیم، از آسمان بر آنان آیه‏ای نازل می‏کنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد! (4)

فرمود: «چنین نیست، (آنان کاری نمی‏توانند انجام دهند)! شما هر دو با آیات ما (برای هدایتشان) بروید; ما با شما هستیم و (سخنانتان را) می‏شنویم! (15)

آیا این منتی است که تو بر من می‏گذاری که بنی اسرائیل را برده خود ساخته‏ای؟!» (22)

(فرعون خشمگین شد و) گفت: «اگر معبودی غیر از من برگزینی، تو را از زندانیان قرار خواهم داد!» (29)

آنان به تعقیب بنی اسرائیل پرداختند، و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسیدند. (60)

و بدنبال آن به موسی وحی کردیم: «عصایت را به دریا بزن!» (عصایش را به دریا زد،) و دریا از هم شکافته شد، و هر بخشی همچون کوه عظیمی بود! (63)

گفتند: «(ای صالح!) تو از افسون شدگانی (و عقل خود را از دست داده‏ای!) (153)

بر قلب (پاک) تو، تا از انذارکنندگان باشی! (194)

و هنگامی که کسی را مجازات می‏کنید همچون جباران کیفر می‏دهید! (130)

و من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم کرد. (114)

همان کسی که مرا آفرید، و پیوسته راهنمائیم می‏کند، (78)

و ما همگی آماده پیکاریم!» (56)

او می‏خواهد با سحرش شما را از سرزمینتان بیرون کند! شما چه نظر می‏دهید؟» (35)

(موسی) گفت: «حتی اگر نشانه آشکاری برای تو بیاورم (باز ایمان نمی‏آوری)؟!» (30)

قوم فرعون، آیا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهیز نمی‏کنند؟! (11)

و هیچ ذکر تازه‏ای از سوی خداوند مهربان برای آنها نمی‏آید مگر اینکه از آن روی‏گردان می‏شوند! (5)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد