خب به مسئله ضد مسیح میپردازیم تا بیشتر با نگاه ادیانی آن و شاخه ای ادیانی آن آشنا بشویم یا اگر آشنا هستید نکته ها یا مسائل روشنتری را دریابید.با دو کلمه ضد-و مسیح طرف هستیم.دو کلمه ضد مسیح یعنی آن جور که روشن هست شخصی ضد مسیح خب مسیح میگه نمیگه ضد عیسی مسیح خب مسیح چیست ؟ مسیح روحی هست که عنوان روح مسیحایی هست که روح مسیحایی روحی هست که بر شخص مسح شده تعلق میگیرد.میزان دارد. در مسیحیت روح القدس یعنی روحی که در تثلیث اقدس خدا نامند با تعریف تثلیث.در اسلام نیرو دهنده به عیسی مسیح تقویت کننده ماهیت کاملی که بتوان آن را دریافت در قرآن از روح القدس امر اینست حال چون گفته میشود جبرائیل قرآن را نازل کرده یعنی وحی رسان قرآن جبرائیل هست.حال علمایی آن را با روح القدس یک میدانند.و جنبه فرشته به روح القدس میدهند.اما در مسیحیت روح القدس تعریف دیگر دارد.پس ضد مسیح میشه در مسیحیت ضد روح القدس.چون مسیح روحی هست که تعریف دارد مسح تعریف.و در انجیل کفر به روح القدس بخشیدنی نیست یعنی عیسی مسیح میگه که جایگاه روح القدس چگونه هست.که بخشیدنی نیست یعنی کفر گفتن به روح چه بتوان از انجیل دریافت کرد.پس ضد مسیح گفته میشه گفته نمیشه ضد عیسی مسیح.معجزه میکند خب معجزه میکند بعد خود را هم عیسی مسیح میداند بدون روح القدس معجزه میکند چون ضد مسیح هست.مرده زنده میکند در تعریف اسلامی آن با چه روحی مرده زنده میکند.اصلان تعریف معجزه چیست؟ معجزه تعاریف دارد کاری که شخص دیگری نتواند کند و شکست دهنده باشد یا تایید کننده.اگه ضد مسیح مرده واقعان زنده کند جای تعجب هست.معجزه کند جای تعجب هست.اما این امر که ضد مسیح شخصی باشد بعد عیسی مسیح گوید هست خب دروغگو میشود دیگر.چون ضد روح هست بعد چگونه مسیح هست.در حالی که مسیح دروغین هست این درسته. یعنی شخصی که ادعا میکند عیسی مسیح هست و ضد مسیح هست. چون عقلانی جور در نمیاد این تعریف میشود شخص کذاب.اما معجزه آن هم مرده زنده کردن هر چی فکر کنی شخصی بیاید مرده واقعان زنده کند یا آخه تعریف مرده زنده کردن تنها این نیست که مرده ای را زنده کنی گاهی شخص از مردگی به زندگی هم تعریف مرده زنده کردن دارد.شفا نامند. شفای روحی نامند شفای جسمی. شفای تفکری.زنده کردن یک مرده تنها این نیست که یک مرده زنده کنی گاهی اشخاصی زنده هستند اما مرده هستند نیاز به زنده کردن دارند.حالا شخص بگوید من به شما دست و پا دادم غذا دادم.خب این تعریف روزی و خالق هست که غذا و روزی و دست و پا میدهد شخصی گوید من این کار هارو میکنم که خودشو واحد دانسته یک دانسته.در حالی که در انجیل بواسطه بکار میرود.یعنی عیسی را واسطه معرفی میکند نه واحد.یک.بدون او نه اینکه او نباشد دیگری هیچ نیست.خب در انجیل تعریف ضد مسیح اگر بر کفر بر روح در نظر بگیریم یا نامه یوحنا رسول کسی که عیسی مسیح را انکار کند یعنی مسیح تمعید روح القدس آشکا ر را که یحیی نبی میگوید من با آب غسل تمعید میدهم او با روح القدس تمعید میدهد.بگذار چنین باشد یعنی وجود عیسی لازمه هست که روح آنگونه بیاید.والا خود یحیی با آب تمعید میداد.حال در منظر پاکی و تزکیه نفس یحیی نبی هست که از امورات دنیوی و تجملات آن دور هست.خب برویم سراغ ضد مسیح خب وقتی هر چه در جلویش خشک میشود جنبه حیات ندارد که جنبه ضد حیات دارد چون روح را ضد هست طبق تعریف لغوی آن ضد چی ضد مسیح.حالا در دین زرتشتی اهریمن ابلیسی یا در جنبه دیگر آن گفته شود دجال.دجال تعریف دارد خیلی گاهن نزدیک به سوار الاغ وارد اورشلیم میشود ادعای خدایی میکند بدست عیسی یا مهدی کشته میشود اینها نزدیک ساختن به تعریف کتاب مقدس دارد انجیل.چون در مسیحیت عیسی مسیح یکی از سه خدای تثلیث هست این جنبه برداشت میشود که مسلمین گویند عیسی را خدا کردند حال گویند عیسی روح الله عیسی روح خدا.اینجوری خدای ادیان یک میشود نه بازهم چون جای الله در عربی چه گویند اعراب مسیحی چه میگویند به عیسی مسیح چون الله و ابن الله یا روح الله .خب معجزه خب تعاریف دیگر خب خود پیامبر اسلام میگوید اهل انجیل باید از انجیل حکم کنند اما مشخصان نام انجیلی برده نمیشود که بتوان مسلمین هم به آن انجیل رجوع کنند جهت تعریف مسیحیت برایشان.اینکه گویند انجیل برنابا این در قرآن چون گفته میشود رسولان یا حواریون اسلام آوردند انجیل برنابا یا اینکه عیسی نام پیامبر را برده.حالا احمد گفته میشود در انجیل برنابا هست نام پیامبر اسلام.اما در مسیحیت انجیل برنابا تایید نشده اما رد کامل هم نشده تایید نشده یعنی جزو انجیل های رسمی نیست منتها بر باب نکات درونی آن دوبرداشت برداشت از تحریف شود و تایید نشود.یا انجیلی نامند که مسلمانان نوشته اند. این تعریف تحریف در تایید نشدن هست. اگر چیزی غیر آن باشد اصلان توی تعریف حتی رد نمیاید.کلان اما چون تحریف واقع شود تایید نمیشود در منظر مسیحیت شورای تاییدی آن.و الا انجیل که زیاد هست.انجیل توما انجیل فیلیپ.خب درباره ضد مسیح در مسیحیت کسی که مسیح بودن عیسی را انکار کند.
او سرانجام پس از حکمرانی به مدت چهل روز یا چهل سال به دست عیسی کشته میشود.خب چهل روز حکمرانی چگونه هست چگونه حکومتی 40 روزه سریع تشکیل میشود.یعنی فشرده تشکیل میشود.چهل سال 40 سال حکومت میکند.تا زمان ظهور دجال او در جزیرهای در اقیانوس هند به سر میبرد که از آن صدای موسیقی به گوش میرسد. روایات دیگری وجود دارد که در کوهی در جزیرهای در بند است و اهریمنان به او غذا میرسانند خب باید روایات برسی شود.
خب سرچی کنیم ببینیم چه مطالبی بدست می آید.
4-دجال، همان اسرائیل است: دکتر مارسیل حدّاد -یکى از کشیشان بنانى- در دو کتابى که در رابطه با علائم ظهور تألیف کرده است، تصریح مىکند که مقصود به اعور دجال همان اسرائیل است و در این زمینه سفر رؤیا از تورات را بر این ادّعا شاهد مىآورد.
احتمال تحریف در احادیث دجّال
نکتهاى که در احادیث دجال قابل توجه است اینکه با بررسى کلى در این احادیث مىتوان احتمال داد که احادیث دجّال منشأ اسلامى ندارد، بلکه از یهود به جامعه اسلامى منتقل شده است. بر این ادّعا مىتوان شواهدى را اقامه کرد:
١-احادیث دجال چندان در احادیث اهل بیت(ع) وارد نشده است و حتى در آن چند موردى که سخنى از او به میان آمده قابل انطباق بر سفیانى است که به طور متواتر در روایات اهل بیت(ع) به آن اشاره شده است.
٢-دجال، همان شیطان است: احتمال دیگرى که در مورد دجال داده شده اینکه او همان شیطان «ابلیس» است که از خداوند متعال درخواست کرد تا روز قیامت زنده مانده و به او مهلت داده شود و خداوند متعال نیز به او مهلت داد و در برخى از روایات آمده است که قتل او در روز و وقت معلوم که همان وقت ظهور است به دست امام مهدى(عج) خواهد بود.
امام مسلم از ابوسعید خدری رضی الله عنه نقل میکند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند:
«دجال میآید، مردی از مؤمنان به سراغش میرود. نگهبانانش (مردان مسلحی که از دجال دفاع میکنند.) جلو مرد را گرفته و میپرسند که کجا میروی؟ مرد میگوید: به سراغ همین کسی میروم که تازه آمده است. میگویند: آیا به پروردگار ما ایمان نداری؟ مرد میگوید: پروردگار ما مخفی و پنهان نیست. (صفات خداوند آنقدر واضح و آشکار است که هیچ موجودی نمیتواند ادعای خدایی کند) میخواهند او را بکشند که یکی از آنها میگوید: مگر خداوند به شما دستور نداده که کسی را بدون اجازهاش نکشید. او را نزد دجال میبرند. وقتی مرد مؤمن او را میبیند، فریاد میزند: ای مردم! این همان دجالی است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم از وی خبر داده است. دجال دستور میدهد که سر و صورتش را شکسته و شدیداً او را کتککاری کنند و از او میپرسد: آیا به من ایمان میآوری؟ جواب میدهد: تو همان مسیح دجال هستی. دستور میدهد که شمشیر را بر فرق سرش گذارند و او را به دو نیم تقسیم کنند و خودش بین دو قسمت بدنش قدم میزند. دستور میدهد: برخیز. مرد برخاسته میایستد. میپرسد: آیا به من ایمان میآوری؟ مرد میگوید: حال اطمینانم به دجال بودنت بیشتر شده است. مرد مؤمن رو به مردم میکند و میگوید: ای مردم! او این کار را به جز با من با هیچ کس دیگری نخواهد کرد. دجال میخواهد مرد مؤمن را سر ببرد که فاصله بین گلویش و فکش به مس تبدیل شده و موفق نمیگردد، دست و پایش را گرفته و او را پرت میکند مردم گمان میکنند او به جهنم پرت شده در حالی که او وارد بهشت شده است. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: این مرد بزرگترین شهید نزد پروردگار جهانیان است.
خب سوال پیش می آید شبهه چگونه شخصی دو نیم شده مرده بعد مسیح دجال گوید بلند شو بر میخزید زنده دو نیمش بهم می آید و زنده میشود.بعد طرف گوید حالا دجال بودنت بیشتر ثابت شد.طرف پاشه تحیر میکنه مرده دو نیم شده بعد طرف بلند شود زنده شود. عقل چه میگوید حیات دست خداست.زنده و مرده کردن دست خداست.چگونه شخص اینکارو کند بعد شخص دو نیم را زنده کند طرف بیشتر به او شک کند.آدم مغزش ارور میدهد.به آدم ساده ساده بدهی بخواند دود از کله اش بلند میشود.به متخصص بدهی بخواند با تعریف مرده زنده کردن اونم آدم دو نیم شده میگوید صد در صد او مسیح هست اما قتل و کشتن انسانی جزو رفتار عیسی مسیح نیست.همچنان که مجدلیه در گناه رو بردند نزد عیسی و گفت توبه والا همینا سنگسارت میکنند.پس قسمت کشتن انسانی و زنده کردن منافات با عیسی مسیح دارد.در حالی که عیسی مسیح ایلعازر مرده را زنده کرد نکشت بعد زنده کند.حال سوال دو شقه کردن دو نیم کردن بله منافات صد در صد دارد.با عیسی مسیح.اما زنده کردن دو نیم شده. چرا شقه کردن نام میبرند چرا دو نیم کردن را نام میبرند.
امام مسلم از ابوسعید خدری نقل میکند که روزی رسول خدا صلی الله علیه وسلم حدیثی طولانی را در مورد دجال ایراد فرمودند که از جمله سخنانش این بود که:
«او در حالی میآید که ورود به مدینه بر او حرام شده است. به شورهزارهای اطراف مدینه میرود. مردی که او بهترین انسان زمانه است (یا یکی از بهترین انسانهای زمان است) به سوی او میرود و به او میگوید: شهادت میدهم که تو همان دجال مذکور در احادیث رسول خدا صلی الله علیه وسلم هستی. دجال میگوید: اگر این مرد را بکشم و دوباره زندهاش کنم، باز هم در این مسئله متردد خواهید ماند. میگویند: خیر، دجال او را کشته و دوباره زندهاش میکند. مرد بعد از زنده شدن میگوید: به خدا سوگند! حال یقینم در مورد دجال بودنش بیشتر شده است که باز هم میخواهد او را بکشد، ولی این بار دستش به او نمیرسد».
بازهم رفتار متضاد با عیسی مسیح و اما زنده کردن اهل سنت سبحان خداوند را قدرت کل میدانند پس قدرت کل در زنده و مرده کردن فقط دست خداست.در نظر اهل سنت صد در صد دست خداست.پس اختلاف چیست. تضاد رفتاری او با عیسی مسیح همین قتل رساندن که گفته میشود.
قاضی عیاض به این استدلال چنین پاسخ داده است: دجال ادعای خداوندی میکند و این با بشر بودنش منافات دارد. به همین دلیل سر زدن کارهای خارقالعاده از وی مشکلی را ایجاد نمیکند.
اتفاقا مشکل ایجاد میکند کسی که مرده زنده کند کار خارق العاده نکرده کاری کرده که حیات دست دارد.این منافات دارد ها عقلانی جور در نمیاد کار خارق العاده از تو جعبه خرگوش در اوردو نمیدانم کارهای سحر و جادو نمیدانم شعبده بازیو امورات نیست مرده زنده میکند.آن هم با این تعاریف قتل زنده کردن. این قتل منافات دارد با عیسی مسیح.خب در مسیحیت هست هر کسی به عیسی مسیح ایمان واقعی داشته باشد کارهای او بلکه بزرگتر از او میکند.خب ما برسی میکنیم میبینیم بله شفا هست در بین مسیحیان با نام عیسی و حالا پدر روح القدس اینها اما مرده زنده کردن هنوز بدست برسی ما نرسیده مگر مرده زنده کردن معنی دگر آن. یعنی کاری میکند که در ورای کار عیسی مسیح هست خب سوال عیسی کسی را به قتل نمیرساند که زنده کند. مرده زنده میکرد.قتل فرق دارد.چگونه به اینکار دست میزند بعد ضد مسیح هم هست.بعد حالا همچین شخصی را روح القدس که چون ضد اوست یاری نمیکند چون روح مسیحایی ندارد.عیسی هم همچین کاری نکرده. و همچین شخصی را قدرت نمیدهد.پس چگونه زنده میکند آن هم با آن توصیف.این کارو عیسی به رسولان گفت. پطرس رسول لنگی را شفا داد.موردی از زنده کردن مرده توسط پطرس خوانده نشده.پولس رسول در کتاب اعمال حالا کتب خوانده نشده اینکار.پس اینکار ورای قدرت رسولان هم هست.در حالی که این قدرت داده شده به رسولان اما گفتم معنی مرده زنده کردن فقط همین نیست که کسی مرده باشد زنده کنی.شخص رو به موت شفا همان حالت هست.چون دارد میمیرد زنده به حیات میشود. اما این تعریف تو تعریف عیسی مسیح هست. اما تضاد آن قتل تو عیسی مسیح نیست طبق شواهد کتبی عیسی کسی را به قتل نرساند بلکه شفا داد زنده کرد مرده را و کارهای خیر کردو اینها.مرده زنده کردن دیگه سحر و جادو نیست که.طرف کشته بشه بعد اونم با اون توصیف بلند شود زنده شود.تو سریال امام علی ساحر یهودی را نشان میدهد که کسی را میخواهد شمشیر زند بعد بکشد بعد زنده کند اصلان جور در نمیاد چون حیات طبق تعاریف دست خداست زنده کردن دست خداست حتی در قرآن گفته میشود اگر راست میگویید نفس کسی که آخر رسیده انگار به زندگی برگردانید یا تعاریف امر حیات و مرده زنده شدن.تعاریف قرآنی درباره عیسی به اذن خدا نامبرده میشه.خب در منبعی از اهل سنت این امر نوشته شده در وبلاگی طوائف کثیری از جمله خوارج، جهمیه و بعضی معتزله، خروج دجال را به طور کلی منکر شده و همه احادیث وارده را رد میکنند که با این کار خود را از زمره علما و دانشمندان اسلامی خارج نمودهاند خب فکر کردند دیدند جور در نمیاد دیگه کسی اینکارو کنه بعد زنده کنه حیات دستش باشه عقلانی و حیات را برسی کردن این کار خارق العاده نیست این کار خارج از خارق العاده هست مسئله حیات و مرگ هست. چگونه شخصی بکشد بعد روح را برگرداند به آن شخص. آن هم با ان توصیف کشته شدن به آن صورت.اصلان اگر این تایید بر دجال باشد خود کفر هست در تعریف اسلامی شاخه ای آن.یعنی کسی که قتل کند اول تضاد با قدرت دادن خدا به شخص در زنده کردن مردگان آن هم به قتل با صفات خدا سازگار نیست.بعد به همچین شخصی قدرت بازگرداندن حیات بدهد آن هم به قتل فجیع.شاید برای آدم ساده باور هیچ نداند از کتاب ادیانو قدرت خدا و حیات و روح و قدرت زنده کردن بخوانید گوید عجب ادمیه نگاه کن میکشه سحر میکنه زنده میکنه.اما با یک انسان تخصصی ادیان شناس و متخصص دین و دانستن معجزه فرق آن با سحرو جادو قدرت دادن خدا چگونه هست معجزه چیستو شکست دهندگی چیستو اینها کل تعاریف را دانستن بگویی رد که هیچ بگوید این کار زیر سوال بردن تمام پیامبران انبیا و عیسی و همه هست.چون شخصی بیاید که فوق کار بعضی انبیا را کند.بعد دجال هم باشد.مگر شخص گوید من خدای واحد هستم خدایی که یک هستم و همه چیز دست منست اصلان خدا به همچین کسی قدرت میدهد که بیاید خدای تک بشمارد خود را و خالق دست و پا بداند از کجا قدرت گرفته خدایش کیست.مگر خودش خودش به خودش قدرت داده.احادیث متواتر زیاد قرآن کریم در نزد شاخه یا خود شاخه ها نیست احادیث زیاد قرآن درباره دجال چیزی نگفته.احادیث زیاد که بگوید شخصی مرده زنده میکند این دیگه با کدام سحر یا جادو ممکنست.حال آنکه سحر و جادو چیست؟ مگر شخصی را دو نیم کنند آدم مصنوعی باشد چشم بندی کنند گویند سالم شد زنده شد.کاری که تو جعبه آدم میزارند شمشیر میبرند تو شعبده بازی میکنند.طرف سالم در میاد. پس ببینید دلیل بر این نیست که گوییم شما راست میگویید شما راست نمی گویید تعریف این کار اگر اینگونه هست بله.عقلانی و وجدانی مستقیم بزنند یکی رو نصف کنند بعد زنده کند یعنی چه؟ مگر اونجوری زنده مرده کند تو جعبه ای چیزی میزی زیرش چیزی.کاری که شعبده باشد.کاری که چشم بندی باشه اصطلاحن کاری که خارق العاده اما واقعیت نیست.یعنی کاری که مرده ای زنده کند که اصلان نمرده.یعنی زنده هست زنده کند.نصف کند اما چشم بندی.والا آدم سالم دو نیم کنند بعد زنده کنند که میشه اولا تضاد با کار خدا بعد قدرت حیات دادن میشود عقل قبول نمیکند. مگر آنگونه که خارق العاده چشم بندی باشد بله.یا طرف اصلان مریض نباشدسالمتر از همه شفاش دهند. میشه چشم بندی غیر چشم بندی چشم میبیند اما واقعیت چیز دیگریست. اما شفای مرده به زنده یعنی اطبا پزشکان همه رد امید کنند طرفو مریض به موت باشد بعد طرف سالم بشود خود پزشکان طبیبان هم جواب چه دهند عقلانی وجدانی میشود شفای مرده ای به سمت موت به زنده کردن.اذن خدا دهد در تعاریف آن و اذن خدا اینست که شخصی را قدرت دهد که واجد الشرایط باشد نه قتل کند بگوید زنده شو.پس مگر چشم بندی کار خارق العاده چشم بندی باشد.پس ببینید توهین به عقاید کسی نیست بالا چشم ابرو نیست. در حالی که ابرو معمولان بالای چشم هست.حالا چشمش وسط پیشانی اینها اینم یک بیماری خاص هست زیاد نیست اما هست که دنیا آمدن با یک چشم همون حالت. اونم زیاد دوام نمی اورند زیر دستگاه. حالا گفته بشه اسرائیلی ها اون یک دونه از اونارو برداشتند زنده نگه داشتند با چه فرمولی رشد حالا بدهند از زیر دستگاه خارج کنند چگونه میشود چقد زنده میماند حالا برسی باید شود چقدر این نوع بیماری یا نقص آیا زنده میمانند یا نه. دقیقان. اینجوری که گفته شده زیر دستگاه حالا فرض بر زنده نگهداشتن چگونه اعمال و کارها. حالا چرا بخواهند بردارند چه چیزی را ثابت کنند مگر جزو ارکان دین یهود هست این پیشگویی اینم باید برسی شود.پس طبق تعریف برسی دجال شناسی عرض کردیم نه به کسی و احادیثی توهین یا نوعی چیزی گفتیم بلکه عقلانی ان را گفتیم فرق چشم بندی خارق العاده را با قدرت دادن خدا گفتیم.و باز کردیم مسئله را.که اگر نزدیک شود به مسئله عیسی مسیح قشنگ فرقش را بفهمید.با همان تعاریف اسلامی آن و قرآنی آن.که نسبت به پدر و مادرش مهربان بود شفا میداد کارهای خیر میکرد خیریت رسانی.نه امری دیگر.حالا تعاریف انجیلی مسائل آن تفسیر میشود معانی و چه گفته شده و اونم باز کردن دارد.اصلان کلام مغز دارد مغز کلام مهم هست. احادیث متواتر هم مغز کلام باشد میشود فهم شود والا چیزی در میاید که طبق همان اعتقادات اسلامی شاخه ای کفر میشود به قدرت خدا.زیر سوال برده میشود تمام کار انبیا رسولانو همه اونهایی که چه زجر ها در این راه کشیدند مگر با فهم کار مغز کلام و حدیث و فهم کار ها در دوران مدرن و پیشرفته امروز که طرف تو فیلم نگاه میکند به سر خود ما نگاه میکنیم به سر او مثل خود شخص هست اینقدر طبیعی سر هنرمند رو درست میکنند.یا در فیلم مصائب مسیح چقدر طبیعی کار شده انسانی حیرت میکند.پس با توجه بر علم امروز بر علم مدرن سینمایی و کارهای اینگونه منافات نمیکند آنگونه اگر تعبیر شود از خارق العاده حیرت انگیز آنگونه که میگویند بله اینگونه بله. غیر آن خیر اگر اینگونه گفته شده که خیلی هم جالبه مغز حدیث در قدیم امروز را با علم امروزه یا حالا زمان آن با پیشرفت بشریت روز به روز پیشرفت هم میکند بشریت.این جالب میشه نه آن که قدرتی داده بشه به شخصی که حالا گفته شد پس تدبر و تمیز دادن ما مهم هست .
